داستانهای کوتاه

ساخت وبلاگ
دختری ۱۰ساله از مامانش می‌پرسه، "مامان من چجوری به دنیا اومدم؟"مامانش لبخند میزنه و میگه : یک روز من و پدرت تصمیم گرفتیم که یه  دونه ‌ی شگفت ‌انگیز کوچولو رو بکاریم. پدرت اون رو  کاشت و من ه داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 189 تاريخ : چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 6:06

چند سال پیش همیشه فکر می کردم شبها کسی زیر تخت م پنهان شده است. نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم.روانپزشک گفت: فقط یک سال هفته‌ای سه روز جلسه ای 80 دلار بده و بیا تا درمانت کنم.شش ماه بعد اون پزشک داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 6:06

دوست پزشکم تعريف می كرد كه :حاج آقاى مسنى با خانوم جوانش كه خيلى هم خوشگله آمدن مطب ، معاينه كردم ، ريه حاج آقا مشكل داشت حاج خانم مرتب مى گفت : حاج آقا بى زحمت به حرفهاى آقاى دكتر توجه كنين تا سالم داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 178 تاريخ : چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 6:06